حیران کوچه های کوفه..
وصیت نامه مسلم..
مسلم رو به محمد بن اشعث کرد وفرمود:بنده خدا!!بخدا،گمان میکنم،تو نمی توانی برایم امن بگیری، ولی آنقدر خیر داری که کسی از
اطرافیانت را بفرستی تا نزد حسین(ع)
برود،چرا که به گمانم او واهل بیتش امروز یا فردا به سوی شما می آیند،و ناراحتی ای که در من مشاهده می کنی به همین خاطر است و از
زبان من بگو که:مسلم بن عقیل
مرا نزد شما فرستاده،خودش در دست امویان اسیر شده و معلوم نیست تا شب زنده بماند! وبگو مسلم گفت:با اهل بیتت برگرد،اهل کوفه شما
را فریب ندهند،آن ها همان
یاران پدرتان هستند که برای رهایی از آنان آرزوی مرگ و کشته شدن می کردند!
اهل کوفه به من وشما دروغ گفتند!
و به قول دروغگو اعتمادی نیست! محمد بن اشعث گفت:بخدا این کار را انجام می دهم و به ابن زیاد هم می گویم که به شما امان داده بودم.
مسلم بن عقیل روز سه شنبه هشتم ذی الحجه سال 60در کوفه قیام کرد و درست در همین روز یعنی سه شنبه هشتم ذی الحجه یوم
الترویه،امام حسین (ع) از مکه خارج شد…